عشق تصمیم نیست ، یک احساس است
اگر ما میتونستیم تصمیم بگیریم که چه کسی را دوست داشته باشیم
بعد از آن یک زندگی بسیار ساده و معمولی داریم
و از زندگی عاشقانه و جادویی سهمی نمیبریم . . .

هیچ میدانی ؟
تا تو در آغـوش من گل نکنی‌
این بهار ، بهار نمی‌‌شود . . .

سالها بعد ياد تو از خاطرم خواهد گذشت و نخواهم دانست کجايي و نخواهي دانست کجايم اما آرزوي من براي خوشبختي تو، تو را در بر خواهد گرفت....
و تو درآن لحظه احساس خواهي کرد اندکي خوشحالتر و اندکي خوشبخت تري و نخواهي دانست چرا

هرصبح كه خورشيد سر از خاك برآرد - ديوانه دلم، حسرت ديدار تو دارد.

آبي باش مانند آسمان! تا عمري ب هواي تو سر ب هوا باشم....!

گفتی اندر خواب بینی بعد این روی مرا / ماه من ، در چشم عاشق آب هست و خواب نیست

در رویاهایت جایی برایم باز کن ، جایی که عشق را بشود مثل بازی های کودکی باور کرد ، خسته شدم از بی جایی !

عشق تصمیم نیست ، یک احساس است
اگر ما میتونستیم تصمیم بگیریم که چه کسی را دوست داشته باشیم
بعد از آن یک زندگی بسیار ساده و معمولی داریم
و از زندگی عاشقانه و جادویی سهمی نمیبریم . . .

جاگذاشته ام دلی
هرکه یافت
مژدگانی اش تمام “ زندگی ام” . . .

برو ای خوب من، هم بغض دریاشو ، خداحافظ
برو با بی کسی هایت هم آوا شو ، خداحافظ
تو را با من نمی خواهم که “ما” معنا کنم دیگر
برو با یک “من” دیگر بمان “ما” شو، خداحافظ . .

سلام بر آنان که لایق سلامند / یک رنگ و یکدل و یک مرامند
هم گلند هم گنجینه هم دوست / هرچه از وی تعریف کنی نیکوست . .

آرزو دارم بهاران مال تو / شاخه های یاس خندان مال تو
آن خداوندی که دنیا آفرید / تا ابد همراه و پشتیبان تو . . .

هیچ میدانی ؟
تا تو در آغـوش من گل نکنی‌
این بهار ، بهار نمی‌‌شود. . .

دستهایت تنها بالشی هست که وقتی سر به آن می گذارم کابوس نمی بینم.
 

کاش دنیا یکبار هم که شده
بازیش را به ما می باخت مگر چه لذتی دارد
این بردهای تکراری برایش؟!...

آنشرلي هم نشديم كه يكي ازمون بپرسه:
انه!
تكرار غريبانه روزهايت چگونه گذشت؟؟؟؟

من اگر میخندم تنها به اجبار عکاس است و گرنه .......بی تو من کجا خنده کجا!!!!!

خود را به بسپارم وقتی که دلم تنگ است.......
پیدا نکنم همدل ، دلها همه از سنگ است.......
گویی که در این وادی از عشق نشانی نیست.......
گر هست یکی "عاشق"آلوده به صد رنگ است........

ندارم من نظر جز بر نگاهت / ندارم من طلب جز روی ماهت / ندارم من دلی جز عاشق تو / نباشم من دمی جز در پناهت .

تو صبح باش ! من تمام شب های تاریخ را تاب می آورم !

ما بدهکاریم به یکدیگر و به تمام " دوستت دارم" های ناگفته ای که پشت دیوار غرورمان ماند و آنها را بلعیدیم تا نشان دهیم که منطقی هستیم .

یادته وقت رفتن گفتی عاشق ترینم
گفتی تا اخر دنیا دل به هیچکسی نمیدم
بعد چند ماهی که رفتی،خبری از تو شنیدم
گفته بودی به یه قاصد،عاشق یه عشق دیگم

تلخ ترين خاطره ي فرهاد ؛ شيرين بود.

ما که گفتیم مال یاریم/غیر دل چیزی نداریم/بی شما خزون سردیم/با شما عند بهاریم

هميشه داشتن بهترينها به آدم غرور خاصى ميده...
مغرورترينم چون تو بهترينى..

درتكاپوي دلت ياد دل من هم باش/ ياد من نه!! ياد خود كن كه در آن جاداري...

غزال اگر به کمند اوفتد عجب نبود
عجب فتادن مرد است در کمند غزال
سعدی

یکی بود یکی نبود زیر این سقف کبود یک غریبه آشنا دل و جونم و ربود اینجوری نگاه نکن گل یاس مهربون اون غریبه خودتی همیشه با من بمون

فراموش شدني نيستند آنان كه باخط مهر برقلبمان حك شدند حتي اگر دورند .

خدا را دوست دارم،حافظ را نیز دوست دارم.....اما خدا حافظی را آنهم از تو هرگز...

پشت پاخوردم زهرکس که گفت یارمنه.چون که دیدم روزوشب درپی آزار منه.هرکه دستی از محبت حلقه کرد برگردنم.دیدم این دست محبت حلقه دارمنه.

دیگر می ترسم از بهانه هایی که نزدیکم می کنند به اسم عشــــــــــــــــــق ! در فصاحت نگاه های گنگی که عشق را آلوده کرده اند..
هرزگی ات را به دوش عشق نگذار ....

دوستت دارم” را برای هر دویمان فرستادی
هم من ، هم او
خیانت میکردی یا عدالت ؟

هه ! مرا چه به فلسفه ؟؟؟
من هنوز در منطق چشمانت مانده ام !

تو تکراری ترین ” حضور ” روزگار منی
و من عجیب ؛ به آغوش تو
از آن سوی فاصله ها
خو گرفته ام . . .

هر روز این عشق یکطرفه را طی میکنم
یکبار هم تو گامی بدین سو بردار
نترس
جریمه اش با من !

خوشتر از قالی کرمان غزلی ساخته ام
نخ به نخ زیر قدمهای تو انداخته ام . . .

نقش ِچشمان ِخمارت ، چه کشیدن دارد ! / سایه ساران ِدو زلفت ، چه لمیدن دارد !
آن قدر خوب و ملیحی که به یک جرعه نگاه / حس مستی لبت طعم چشیدن دارد . . .

توضیح نمی خواهد....
تمام خواهش من یک جمله کوتاه است:
دلی که به تو سپرده ام...
به غم مسپار...!

تو مـــــــرا مى فهمى من تـــــــو را ميخواهم و همين ســــــاده ترين قصه يك زمان است تو مــــــرا ميخوانى من تو را نــــــاب ترين شعر زمان ميدانم و تــــــو هم ميدانى تا ابـــــــد در دل من ميمانى

در سجده گاه عشقت سر مينهم به خاكت اى پادشاه قلبم قربان قلب پاكت.

حالا که بجای دل بستن یخ بسته ام.آهای!!!روی احساسم پا نگذارید .لیز میخورید...!

کاش می گفتی چیست آنچه از چشم تو تا عمق وجودم جاریست....
«فریدون مشیری»

خیال با تو بودن را با هرکه گفتم جوابم کرد...بگذار هرکس هرچه میخواهد بگوید..
من هنوز به معجزه ایمان دارم....

دوری پایان دوستی نیست
بلکه لطیف ترین غم دنیاست
پس به فکرتم از راه دور

به ٣ چيز تكيه نكن:غرور،دروغ و عشق.آدم با غرور ميبازه و با عشق ميميره....!

حالم را پرسیدند گفتم رو به راهم!!!نمدانند رو به راهی هستم که تو رفته ای.......

چه سخت است دلتنگ قاصدک بودن در جاده ای که در آن هیچ بادی نیست

دیر باریدی باران .... دیر....!!!!
من مدتهاست در حجم نبودن کسی خشکیده ام

نخست دیر زمانی در او نگریستم چندان که چون نظر از وی بازگرفتم در پیرامون من همه چیزی به هیئت او در آمده بود..
آن گاه دانستم که مرا دیگر از او گریز نیست....
«شاملو»

شاهزاده ی عشقی که غلامت شده ام / پابند تو و اسیر دامت شده ام / گویند کبوتری وفادار تر از طوقی نیست / طوقی صفتم ، جلد مرامت شده ام .

دوست داشتن امروزم ، دنباله ی ستاره ی چشمهایت است که در آسمان قلبم سالها پیش جا گذاشته بودی !

گوشیتو چی کار کردی زنگ که میزنم میگه: مشترک موردنظر خوشگله بوسیدنش مشکله!

گرچه جدا از تو ولی همیشه با تو زیستم / من و تو نکن ، که من کسی به جز تو نیستم .

كاش دوتا دل داشتم كه يكيشو فداي تو ميكردم(مثل همين دلم) اون يكيشم در حسرت تو مي مرد...

بسی گفتند دل از عشق برگیر، که نیرنگ است و افسون است و جادوست
ولی ما دل به او بستیم و دیدیم، که او زهر است اما نوشداروست

دلم راکه مرورمیکنم تمام ان ازان توست فقط نقطه ای ازان خودم....روی ان نقطه هم میخ میکوبم وعکس تورامی اویزم.

دير زمانيست سپرده شدم به آغوش باد و باران شايد قطره شدم چكيدم از آسمان دلت

كنار سيب و رازقى نشسته عطر عاشقى من از تبار خستگى بى خبر از دلبستگى: عــــــــــــاشــــــــــقم كنار هر ستاره اى نشسته ابر پاره اى من از تبار سادگى بى خبر از دلدادگى: عــــــــــــاشـــــــــــقم

بزن باران كه امشب مست مستم حكايت نامه عشقم رو بستم
بزن سازى بر آن چشمان مستم بزن من تا قيامت با تو هستم

گناهش گردن خودت آن روز ، روزه بودم حسرت داشتن تو رو خوردم!

من از چشمان (تو ) چيزي نمي خواهم .....
به جز ..... 
گاهي .... 
نگاهي...... 
اشتباهي......

حتي اگر ديدن تو برام بشه خيلي محال، مهم اينه دوستت دارم فاصله هارو بي خيال

قلبم فداي عزيزي كه دنيايي ازدلتنگي را به اميد يك لحظه ديدنش بجان ميخرم.

عزيـــــــــــــزم فراق يعنی:"دوری" دوری يعنی: " دلتنگــــــــــی" دلتنگی يعنی: "تـــــــو" تويعنی: همه ی "دنيـــــــــــــای" من

من تا ابد لیلی آن جنونی که مرا به آن کشاندی خواهم ماند...

صدای قلب نیست...
صدای پای توست که شب ها در سینه ام میدوی...
کافیست کمی خسته شوی..
کافیست بایستی..
«گروس عبدالملکیان»

ميخواستم اسمتو رو سينه ام خالكوبي كنم اما ترسيدم صداي قلبم اذيتت كنه!!!

به حرمت نان و نمکی که با هم خوردیم ، نان را تو ببر که راهت بلند است و طاقتت کوتاه ؛ نمک را بگذار برای من که می خواهم این زخم همیشه تازه بماند !

عشق همیشه نافرجام است برای درخت ها !
به آسمان هم که برسند به همدیگر نمی رسند ؛ تبر ها مگر کاری کنند !

امشب کم توقع شده ام !
آرزویم کوچک است و کم حرف ، هیچ نمیخواهم جز ‏”‏تـو‏”

انگار دنیا خالیست ، مگر چند نفر هستی ؟!!!

ایستادن اجبار کوه بود ، رفتن سرنوشت آب ، افتادن تقدیر برگ و صبر پاداش آدمی ، پس بی هیچ پاداشی حراج محبت می کنیم که همه ی ما خاطره ایم !

یکی بود یکی نبود زیر این سقف کبود یک غریبه آشنا دل و جونم و ربود اینجوری نگاه نکن گل یاس مهربون اون غریبه خودتی همیشه با من بمون

اصرار من برای ماندن از بی کسی نیست تنها برای بودن با تو پا فشاری میکنم

کـنـارت کــه بــاشــم خــوردن آب هــم مــسـتــم مـیکـنـد!
بــ ــ ـ ــی تــ ـ❤ـ ـــو امــا ،
تــمــام سـنـگــیـنـ ــی کــوهـهـا بــر دوش مـ ـن است..
و شـراب نــاب شـ ــیــراز هـــم مــستم نـمــی کـنـد! ܓ✿

گرمي دست هايت چيست كه دستهايم آنها را ميطلبد ؟ در آينه چشمهايم بنگر چه ميبيني؟ آيا ميبيني كه تو را ميبيند؟ صداي تپش قلبم را ميشنوي كه فرياد ميزند دوستت دارم؟ دوست ندارم كه بگويم دوستت دارم. دوست دارم كه بداني دوستت دارم!

نگاه ساکت باران به روی صورتم دزدانه میلغزد"ولی باران نمیداند که من دریایی از دردم"به ظاهر گرچه می خندم "ولی اندر سکوتم تلخ می گریم!

در زنـــدگـی به هـیـچــکـس خـیانـت نـکــــردم, جــز خـــــ ـ ـودم. وفـای به تو خـیـانـت یه خــودم بــود
 

معذرت خواهی همیشه به این معنا نیست که تو اشتباه کردی و حق با یکی دیگه است. معذرت خواهی یعنی : اون رابطه بیشتر از غرورت برات ارزش داره...

هر که به من می رسد ، بوی قفس می دهد ! جز تو که پر می دهی تا بپرانی مرا !

به بند دلت میاویز رخت خاطره ام را ، گردبادهای فراموشی حرمت نمی شناسند !

من هنوزم از بازي كلاغ پر می ترسم! می ترسم بگویم تو، و تو آرام بگویی پر!

بی بهانه تو را مرور میکنم تا خاموشیم نشان فراموشیم نباشد

درفراغ دوری ات آهنگ قلبم در غم است،بی صدا میخندم اما روزگارم درهم است.

تو توي دماغ مني.
.
.
بيجنبه جنبه داشته باش ميخواستم بگم تو نفس مني.

نامت را بر دستانم می نویسم تا در وقت دعا، همیشه اولین آرزویم سعادت تو باشد...

به نام خدا خالق انسان
به نام انسان خالق غم ها
به نام غم ها به وجود آورنده ی اشک ها
به نام اشک ها تسکین دهنده ی قلب ها
به نام قلب ها ایجادگر عشق
و به نام عشق زیباترین خطای انسان

عشق همچون نقاشيست با اين تفاوت که نقاشي را مي توان پاک کرد اما عشق را هرگز
Love is just like paint, with this difference that you can clear the paint but not love

نیمکت با هم بودنمان تنهاست ، من دل نشستن ندارم ، تو دلیل نشستن باش !

عزیزتر از جانم ، آسمان باش تا عمری برای دیدنت سر به هوا باشم

همه میگن خرابتم ولی من اوراقتم...

درنگاهت چيزيست،كه نميدانم چيست؟
مثل آرامش بعدازيك غم،
مثل پيداشدن يك لبخند،
مثل بوى نم بعدازباران،
درنگاهت چيزيست،كه نميدانم چيست؟
من به آن محتاجم...!!!

نازنينم،به ياد داشته باش،كه انسانها دركنارهم عاشقن،ودورازهم عاشقتر،
هرجاكه باشم،هرجاكه باشى،
دوستت دارم

وابسته‌ام کن
گاهی‌ حتی نبودنت هم غنیمت می‌‌شود
همیشه گفته ام
دلتنگی‌
مي ارزد
... به دلگیری غروب‌های جمعه

خیاط میگفت:
عشق مثه یک کش میمونه
که توسط دو نفر نگه داشته شده
موقعی که از یک طرف رها میشه
طرف مقابل آسیب میبینه

شاید آن هنگام که کیمیاگر کیمیا میکرد به مس عشق می ورزید طلای ناب بدست میي آورد.

عقل گفت كه عشق چيست؟
عشق فرمود كه اين ديوانگي ست!
به اميد نگاهش زنده ماني
ولي با فكر دوريش جان ببازي...!!!

مــن، از تمام آسمـــان يک بــــاران را ميخواهم ...
و از تمــــام زميــــن، يک خيابان را ...
و از تمــــام تـــــو، يک دست
که قفــــل شده در دست مـــــن ...

اگه دوسم داري بلند فرياد بزن. حتي اگه نشنوم باورت ميكنم عشقم.

باورت گربشود گرنشود حرفي نيست.اما،نفسم ميگيرد درهوايي كه نفسهايت نيست...

دريا مفهوم بزرگيه اما نه به وسعت نگاه تو
خدايا چشمان دريايي كسي كه اين پيام رو ميخونه هيچوقت باروني نكن

دلی دارم ز جنس سنگ و شیشه / چنان مهرت به جانم کرده ریشه / که در شش گوشه ی قلبم نوشته / عزیزم ، دوستت دارم همیشه

کاش نامت را با خط بریل مینوشتند ، صدا کردنت کافی نیست ، شکوه اسم تو را باید لمس کرد !